باور نمیکنم
دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ
هرگز باور نمی کنم که سال های سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد.یک کاری خواهد شد. زیستن مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیر می گذرند که احساس می کنم خفه می شوم. هیچ نمی دانم چرا؟
اما می دانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است. احساسمی کنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم و در خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام
و این جامه بر من تنگی می کند. این کفش تنگ و بی تا بی قرار!
عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم!
چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.
دکتر علی شریعتی
۹۳/۱۱/۲۷
فوق العاده
واقعا وبلاگت قشنگه و دوس داشتنیه آبجی جان
موفق باشی .